منبرجهل
مردی ازواعظی که بالای منبر بودمسئله ای را پرسید،واعظ گفت نمیدانم، به اوگفته شدکه منبرجای انسانهای جاهل ونادان نیست ،واعظ درجواب گفت:من به قدرعلمم بالا رفته ام ولی اگر می خواستم به اندازه جهلم بالابروم بایدتابه آسمان بالا میرفتم.
عقل کل
ازعالمی مسئله ای سوال شد،اودرجواب گفت نمیدانم،سائل گفت: اینجا جای جهال نیست ،عالم درجواب گفت:اینجا جای آنکسی است که مقداری میداند ومقداری نمیداند،ولی آنکس که همه چیز میداند،مکان ندارد
کارکردشکم
روزی مجلسی برپاشدودرآن جمعی نشسته،یکی ازآنان که در صدر مجلس نشسته بود،آغاز نصیحت وموعظه کرد،دراثنای گفتگوگفت که به جان آمدم،ازبس که زحمت کشیدم وکار کردم وشکم خورد.یکی ازحاضرین که درپایین مجلس نشسته بود گفت:آقای من حالا مدتی امر را برعکس گذشته کنید،گفت :چه کنم؟ گفت: شکم کار کند وشمابخورید!
اشتباه آبکی
گویند سلطان محمود روزی با یکی از وزیرانش درکنار نهری قدم میزدند دردست وزیر سیبی بود که میخواست به سلطان محمود بدهد ودرنهرآب تف بیندازد،اشتباه نموده تف را در صورت سلطان انداخت وسیب را در نهر آب!
چهارتخم
از طرف خلیفه بغداداعلام شد که هر که چهار تخم دارد اورا دستگیر نموده بیاورید،روباه پا به فرار گذاشت رفیقش اورادیده گفت:با تو کاری ندارند برگرد،روباه گفت:می ترسم اول تخمها را بکشند بعد بشمارند!
نورچشم
روزی عبدالرحمن جامی شعری سرود:
بس که درجان فکار و چشم بیمارم تویی هرکه پیدامیشود ازدورپندارم تویی
شخصی به او گفت:اگر خری پیدا شودچه؟جامی گفت:پندارم تویی
اخلاص!!!
شخصی نماز خود را بسیار طول میداد،مردم اورا مدح وتعریف کردند،وقتی ازنماز فارغ شد گفت روره هم هستم!
سوادپشگلی
شخصی مرده ای را دفن کرد وپس ازآن گفت کمی پهن تازه بیاورید ومقداری پهن بر روی مرده ریخت، فردی به اوگفت این چه معنی دارد؟گفت نمیدانم ولی در رساله است رساله را آوردند دیدند نوشته است که مستحب است قبر را کمی پهن تر کنند یعنی وسیعتر نمایند.
نصفش کممه!
گویند عالم زاده ای پدر راگفت:مگر قرآن بنایش بر اختصار نیست؟گفت: بلی گفت پس چرا قرآن درباره اینکه پسر دو برابر دختر ارث میبرد میگوید:((وللذکر مثل حظ الانثیین))یعنی ارث پسر دوبرابر دختر است.پدرش گفت:پس به نظرشما باید چطور بگوید؟ گفت: (وللانثی نصف الذکر)) مختصرتر وبهتر بود پدرش در جواب گفت:آنوقت مادرت راضی نمی شد ومی گفت کم است!
منتظرلطیفه های بعدی باشید