روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت ....


الی متی احار فیک ...

زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست

جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست

در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست (هوشنگ ابتهاج)

.....................................................................................................................................

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آنجا که کار صومعه را جلوه می دهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست  

فریاد حافظ  این همه آخر به هرزه نیست
هم قصه ای غریب و حدیثی عجیب هست

(حافظ)



اینم دیگه آخر آپ ، بازم بگین آپ کن ...

 

به زودی منتشر خواهد شد :

keyhan%202.jpg

keyhan%201.jpg

فأینَ تَذهَبوُن ...

 

به کجا میروید؟

شما را چه می شود ؟

این همه دروغ و تهمت و فحاشی و فریب کاری برای چه ؟

از آنهایی که هدف برایشان وسیله را تو جیه می کند توقعی نیست .

از آنهایی که اسلام را مربوط به 1400 سال پیش می دانند نه الان ،  توقعی نیست !

از آنهایی که نظرات امام (ره) را شایسته موزه های تاریخ می دانند انتظاری نیست !

و همینطور از آنهایی که دین و مذهبشان منحصر در شناسنامه و نهایتا لقلقه زبانشان است

هرچند امروز همگی از روی مصلحت وبرای منفعت سجاده آب می کشند و کاتولیک تر از پاپ شده اند !!

تعجب از کسانی است که خود پرچمدار ارزشها بوده اند .

آنهایی که بر مسند مصلحت اندیشی این نظام تکیه زده اند و اینگونه مصلحت انقلاب و مردم را فدای خودخواهی های خویش واطرافیان معلوم الحالشان می کنند .

آنهایی که وقتی برای اولین بار تفکری که تحت سلطه آنها نبود و با سیره اشرافی گری آنها همراهی نداشت و همراه نشد ! و فریاد عدالتخواهی را نه بخاطر تظاهر و ایجاد حاشیه امن برای خود و اطرافیان ، بلکه به صورت واقعی و حقیقی از جان ودل برآورد و دست چپاولگران را تا حد ممکن کوتاه کرد ، تمام ایادی خود را برعلیه او بسیج کردند و علی رغم همه خدمات و توفیقات دولت مظلوم ، تا توانستند چوب لای چرخش گذاشتند و با مافیای قدرت و ثروت خود بحرانهای اقتصادی را برنامه ریزی کردند و با همراهان خارجی خویش وعده کردند که این دولت بیش از 6 ماه دوام نخواهد داشت (هر چند انکار کنند ولی مستند است )

آری با شما میگویم ...

ای کاش از مولای مظلومان می آموختید که چطور بخاطر صلاح اسلام و مسلمین حتی از یاری خلفای به ناحق کوتاهی نکرد و شما دولت اسلامی و مردمی و خدمتگزار را به انحاء مختلف تخریب کردید .

آیا حیا نمی کنید ؟

آیا شرم نمی کنید که اینگونه فریاد وا خط اماما سر می دهید ، درحالیکه ارکان اصلی خط و تفکر امام (ره) را زیر پا نهاده اید ؟ مگر نظام و انقلاب ارث پدری شماست که اینگونه خودسرانه ومستکبرانه برایش تصمیم گیری می کنید و در عین حال دم از جمهوریت می زنید !

مگر امام نفرمود که صاحبان اصلی انقلاب مردم هستند ؟ پس چه می گویید؟

آیا امام رمز بقای انقلاب را همان رمز پیروزی ندانست ، یعنی انگیزه الهی و وحدت کلمه ؟

وای برشما که این هر دو را زیر پا گذاشتید . انگیزه الهی شماست که منافع شخصی خود را بر خواست مردم ترجیح می دهید ؟

آیا این انگیزه الهی شما را واداشته که 4 سال برای این دولت مردمی پرتلاش ساده زیست  مانع تراشی کنید ؟

اگر کمک نکردید کارشکنی چرا ؟ ما به یاری شما چشم نداشتیم اما تخریب چرا؟ (مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان)

آیا حفظ وحدت کلمه بود که وادار به نوشتن نامه سرگشاده به ولی امر خود شدید و جامعه را آبستن آشوب و تشویق به شورش و تفرقه کردید ؟

گویا عادت کرده اید که به ولی زمان خود جام زهر بنوشانید !

اما بدانید که به بیراهه میروید و با دست خویش خود را به سراشیبی سقوط افکندید

نگارش نامه سر گشاده حکایت از عجز و ناتوانی تان داشت و پوچی آن قدرت پوشالی را برملا ساخت .

ای کاش این کار را نمی کردید .

ما به شما علاقمند بودیم .

ما مدافع شما بودیم اما حیف که دیگر جایی برای توجیه نگذاشتید .

ای کاش از این راهی که در پیش گرفته اید برگردید .

پی نوشت :

1-      در پاسخ برخی از دوستان که میگویند که رهبری همیشه از هاشمی دفاع کرده عرض میکنم رهبری همیشه از نقاط مثبت و قوت مدیران نظام  دفاع میکند اما مگر همه چیز را باید رهبری بگوید ؟

مگر همه جا باید از رهبری هزینه کرد

آیا ملاکها برایمان مشخص نیست ؟

بر فرض که  رهبری در گذشته از ایشان حمایت کرده باشند ، اما آیا تغییر موضع هاشمی را در این چهار سال اخیر نمی بینید؟

آیا به لحن نامه او دقت نکرده اید " به عنوان رییس مجلس خبرگان " ، "امام و بهشتی رفتند و الان من مانده ام وشما !!!"

اگر نمیخواهد حرف خود را تحمیل کند چرا نامه سرگشاده ؟ او که همیشه امکان ملاقات دارد !

2-      اخبار موثق حکایت از آن دارد که بعد از مناظره احمدی نژاد و موسوی آقای هاشمی به بیت رفته و تا ساعت 3 بامداد در آنجا بوده ، گویا فشار ایشان به مقام معظم رهبری برای اعتراض به مطالب طرح شده در مناظره کارساز نبوده !

3-      ظواهر حکایت از شکست جریان تخریب علیه دولت نهم دارد و اینهمه جنجال فقط بخاطر همین است

4-      و کلام آخر اینکه به فضل الهی همگی فردا در پای صندوقهای رای : دکتر محمود احمدی نژاد

 

 

 

یک لحظه داغم می کشی ، یک دم به باغم می کشی

                پیش چراغم می کشی ، تا وا شود چشمان من

 

 

 

بدون بهانه

 

زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است

سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند...

و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شوند؟؟...

 و مگر نه آنکه از پسر آدمی عهدی ازلی ستانده اند که حسین (علیه السلام) را از پسر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟...

 و مگر نه آن که خانه تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح آباد شود و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی که کره زمین باشد برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟؟؟....

 و مگر از درون این خاک نردبانی به آسمان نباشد جز کرمهایی فربه و تن پرور بر می آید؟

پس اگر مقصد را نه اینجا در زیر سقفهای دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه ایی بن بست باز می شوند نمی توان جست.... پس بهتر آنکه پرنده روح دل در قفس نبندد.....

 پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر...

 پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.

"شهید سید مرتضی آوینی"

 

 

صدسال بعد...

 حل یک شبهه

مسلمانان طبق آموزه های قرآنی عقیده دارند که نماز آنها را از انجام کارهای زشت و ناپسند باز می دارد در حالیکه ما عملا می بینیم فردی دهها سال با نماز و عبادات انس دارد و حال آنکه بد ترین کارها را نیز انجام می دهد. ما از مشاهدات خارجی در می یابیم که ادعائی که در این آیه مطرح شده دروغ محض است و مردم را میخواهند با تزویر و کلک به سوی اسلام و نماز و خدای فرضیشان جلب کنند.

جواب

قبل از هر چیز لازم است مقدمه ای را عرض کنیم.

مقدمه: یقینا تمام نماز های مسلمانان مورد نظر خداوند نبوده و این خصوصیتی را که خداوند متعال در این آیه شریفه فرمودند را ندارند بلکه حتی خداوند در آیات قران بعضی از نمازگزاران را مود نفرین قرار داد و فرمود: ویل للمصلین اللذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی وای بر نمازگزارانی که نماز خود را به فراموشی سپردند ( یعنی ارزشی برای آن قائل نیستند و به اوقاتش اهمیتی نمی دهند ) بنا بر این باید ببینیم این کدام نماز است که ( مورد نظر خداوند بوده و ) انسان را از بدیها باز می دارد.

جواب: اگر در آیات قران دقت کنید در میا بید که خداوند بر یک مسئله در مورد نماز تاکید دارد و آن مسئله خشوع در نماز است مثلا خداوند در آیه 2 سوره مبارکه مومنون می فرماید: مومنین کسانی هستند که در نماز خود خاشع هستند ( با قلبی شکسته و با حضور قلب نماز میخوانند ). اگر این صفت در فرد نمازگزار حاصل شود هر آینه نماز او را از زشتیها و بدیها باز می دارد.

سوال: چه زمانی خشوع در نماز حاصل می شود؟

جواب: زمانی که فرد نماز گزار سعی در ترک گناهان و بدیها داشته باشد. اگر نماز گزار در کنار هر نمازی گناهی انجام دهد ، نماز آثار خود را از دست می دهد ( و دیگر باز دارنده از بدی و زشتی در مراحل بعدی نیست ).

جناب مولوی در یک مَثل بسیار زیبائی می گوید: مرد کشاورزی هر روز در انبان خانه خود ( یعنی همان سیلوی خانگی ) مقداری گندم می ریخت. فردای آن روز که نگاه میکرد، می دید مقداری از گندم ها کم شده است. مدتی به همین نحو گذشت تا اینکه یک روز وقتی سیلوی خانگی خود را بررسی کرد، دید موشی از زیر سیلو وارد می شود و از گندم ها استفاده میکند. صفحه 21

مولوی می گوید: این گندم هائی که در انبار جمع می شود همان نماز چهل ساله ماست و آن موش هم که گندم ها را می خورد گناهان روز مره ماست که آثار آن نماز را از بین می برد.

ما در این انبار گندم می کنیم *** گندم جمع شده را گم می کنیم

می نیاندیشیم آخر ما به هوش *** کین خلل در گندم است از مکر موش

اول ای جان دفع شرّ موش کن *** وانگهی در جمع گندم کوش کن

بشنو از اخبار ِ آن صدر الصدور *** لا صلاةَ تمّ الا بالحضور

گر نه موشی دزد در انبان ماست *** گندم اعمال چل ساله کجاست ؟

خلاصه: اینکه خداوند در آیه شریفه نماز را باز دارنده از بدیها و زشتیها معرفی کرده، مراد هر نمازی نیست بلکه نمازی است که صفت خشوع قلبی در آن وجود داشته باشد و آن هم حاصل نمی شود مگر به جدیت و کوشش فرد نماز گزار بر ترک گناهانش.

بنا بر این، اشکال به اصل آیه وارد نمی شود بلکه به رفتار آن عده از مسلمانانی وارد است که نماز خود را طبق خواسته خداوند ( یعنی نماز با حالت خشوع ) به جای نمی آورند و طبیعتا نماز آنها تاثیری در رفتارشان ندارد. و اصولا در یک کلام باید گفت: نوع عملکرد بد بعضی از مسلمانان نمی تواند نشان از بی محتوا بودن مطالب گران و پر محتوای اسلام باشد.

ماخذ: تفسیر بیان تالیف دکتر محمد علی انصاری ذیل تفسیر آیه 2 سوره مبارکه مومنون

اذن دخول حرم تو ، یا ابالفضله.....

عاشورا تموم شد و توفیق نشد چیزی بنویسیم...

امشب نایب الزیارة همه دوستان در حریم قدس رضوی خواهم بود.

چه لذتی داره یه هفته مهمون امام رضا....

 

قربون کبوترای حرمت...

ای پادشه خوبان! داد از غم تنهایی....

 

مولای من!

 آن قدر جان سوخته تر از من داری،

وآن قدر مشتاق تر از من،

 چشم به راه تو بوده و هستند،

که شرم میکنم خود را در شمار منتظران و آرزو داران تو بدانم!

 

یا ایها العزیز مسّنا واهلنا الضّر وجئنا ببضعة مزجیة ...

یافارس الحجاز...

 

منتظران را به لب آمد نفس....

 

 

دوست دارم که یک شب جمعه

                                 صبح گردد به رسم خوش عهدی

 

                                                                 ناگهان بشنوم زسمت حجاز

                                                                                          نغمه دلخوش"اناالمهدی"

یافارس الحجاز.....

    شاید این جمعه بیاید......

از پیامبرگرامى اسلام (ص) دو روایت معروف نقل شده است كه با مقایسه آن مى توان به دشوارى انتظار پی برد.
۱-افضل الاعمال احمزها :بافضیلت ترین عمل سخت ترین آنهاست
(1 )

۲- افضل اعمال امتی انتظار الفرج :بافضیلت ترین عمل امت من انتظار فرج است (2)

جمع این دو روایت به این معنی است که بافضیت ترین عمل انتظار فرج است و در عین حال سخت ترین عمل نیز انتظار فرج است

 از امام صادق (ع) نیز نقل شده که فرمودند:من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق: هركس مى خواهد در شمار اصحاب قائم  باشد باید تقوا پیشه كند و متخلق به مكارم اخلاق گردد(3)

نتیجه

-انتظار فرج کاری بس دشوار است ، چرا که منتظر باید این صفات را در وجود خود ملکه سازد:
1  عدالت وتقوا
2 بردبارى و پایدا رى
3  دین شناسى
4  ظلم ستیزى
رسیدن به این مراحل كارى است بس دشوار اما شدنى و هركس دشوارى انتظار را هموار كرد در زمره منتظران حقیقى مولا قرار مى گیرد .

پ.ن

(۱)بحار الانوار ج۶۷ص۲۳۷

(۲)بحارالانوار ج۵۰ص۳۱۷

(۳)بحارالانوارج۵۲ص۱۴۰

 

اللهم عجل لولیک الفرج...

التماس دعا

شاید این جمعه بیاید....

 

دوست دارم که یک شب جمعه
                        صبح گردد به رسم خوش عهدی
                                                   

                                                                ناگهان بشنوم ز سمت حجاز 
                                                                                         نغمه دلکش اناالمهدی

در خیابان و کوچه و بازار
                           بنگرم خلق را همه شاد
                 

                                                               خنده بر لب به یکدگر گویند 
                                                                                     آمد آقای ما مبارک باد....
 

اللهم عجل لولیک الفرج...

 

روز قدس را هم گرامی میداریم

راهپیمایی یادتون نره...

 

 

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست...

 

یه بنده خدایی نون گرفته بود داشت میرفت خونه.

تو راه رسید به یه بچه ایی که داشت گریه میکرد.

ازش پرسید واسه چی گریه می کنی؟

بچه جواب داد از گرسنگی ، آخه دو روزه هیچی نخوردم.

اون مرد هم اومد کنار بچه نشست شروع کرد گریه کردن

بچه پرسید تو دیگه چرا گریه میکنی؟

گفت به خاطر تو گریه میکنم

گفت خب بجای گریه کردن یکم از نونت بده بخورم

مرد گفت نه دیگه. هرچی بخوای برات گریه میکنم ولی نون بهت نمیدم!!!

این است حکایت ما...

شب قدر میایم دوتا شیشه آبغوره میگیریم

که خدایا فلان وبمان.....

ولی از فرداش دوباره نمازمون....

اخلاقمون....

حیا وعفتمون....

حجابمون....

رعایت حقوق دیگران.....

و...........

در واقع مثل اینه که بگیم خدایا قران سر میگیرم وگریه هم میکنم برات ، ولی دیگه ......

 

 

پ.ن

"آشنا"ی عزیزی که همیشه با نظرای قشنگت مارو شرمنده میکنی

اگر نوشته بصورت ادبی ورسمی بود حرف شما صحیح بود

اما چون این دل نوشته به صورت عامیانه ومحاوره ای نوشته شده همون"فلان و بمان" بهتره

بازم ممنون از بابت الطافتون . این شبها مارو یادتون نره

یاعلی

 

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن....

 

ای که مرا خوانده ای ،

                   راه نشانم بده.....

 

 

مبارک بادت این روز و همه روز....

 

یافارس الحجاز...

محدث نوری رحمةالله علیه در کتاب النجم الثاقب به نقل از احتجاج طبرسی روایت کرده که نوشته ای از جانب حضرت ولیعصر(عج)به محمد ابن عثمان که از نواب خاص حضرت بودصادر شد که در آن مرقوم فرمودند:"اما وجه انتفاع مردم به من در در زمان غیبت مانند انتفاع خلق است به آفتاب در وقتی که ابر آن را فرا گیرد و از نظرها غایب گرداند"

حضرت در این کلام خود را به آفتاب پشت ابر تشبیه کرده اند.حال سوال این است که چه تشابهی میان امام غایب وآفتاب پشت ابر است یا به عبارت دیگر وجه شبه در این تشبیه چیست؟

اولین وجهی که به ذهن میرسد این است که خورشید در منظومه شمسی کار هدایت سایر کرات را به عهده دارد وبا جاذبه خود آنها را در مسیر خودشان هدایت میکند ، تا جایی که اگر قدری جاذبه خورشید کم یا زیاد شود این کرات از مدار خود خارج می شوند ویا با شدت به خورشید نزدیک شده واز شدت حرارت آن نابود میشوند ویا از خورشید دور میشوند و به خاطر کم شدن دما ویا برخورد با سایر کرات باز نابودی در انتظار آنهاست.پس این جاذبه خورشید است که آنها را در مدار خودشان هدایت میکند.حال اگر ابرها بین خورشید وزمین حایل شوند ، گرچه اهل زمین خورشید را نمی بینند اما خورشید وظیفه خود را نسبت به هدایت زمین در مدار خود انجام می دهد.در مورد امام غایب نیز گرچه از دید ما پنهان است اما نور وجود وعلم و هدایت وسایر فیوضات وکمالات و خیرات به برکت آن حضرت به خلق می رسد و به برکت شفاعت وتوسل به ایشان حقایق ومعارف بر حق جویان آشکار وبلاها وفتنه ها از آنها دور می شود،چنان که در زمان هر حجتی چنین بوده،خداوند درآیه33سوره انفال میفرماید:"وماکان الله لیعذبهم وانت فیهم"

وجه دوم شاید این باشد که همچنان که در زمان پنهان شدن خورشید پشت ابر عده ای منتظرند تا ابرها کنار رفته و نور آفتاب طالع شود،در زمان غیبت نیز عده ای از مومنین ومخلصین وموقنین منتظر فرج هستند ومایوس نمی شوند.

سوم آنکه کسی که در زمان غیبت منکر وجود آن حضرت با وجود انوار امامت و آثار ولایتش باشدمانند کسی است که منکر وجود آفتاب شود وقتی که پشت ابر محجوب است.

وشاید اینهم باشد که در هنگام ابر برخی از مردم از لابلای ابرها شعاعی از نور خورشید را می بینند،در زمان غیبت هم دلهای پاک توفیق حضور یافته وپنجره ای از قلبشان به سوی آن خورشید عالمتاب باز می کنند وخانه دل را به نور جمال آن نازنین منور می سازند.

از بزرگی پرسیدم که چه کنیم تا حضرت راببینیم، چه زیبا وظریف فرمود مهم نیست که اورا ببینی ، مهم این است که چگونه ببینی.گفتم یعنی چه؟فرمود یعنی وقتی اورا دیدی از تو راضی باشد.چرا که اگر تو اورا نمی بینی او پیوسته تو را می بیند:

امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی

گفتم چه کنم ؟ فرمود :

     آینه شو جمال پری طلعتان طلب     

                                جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

 

               الهم عجل لولیک الفرج....

نیمه شعبان بر همه عاشقان منتظر مبارک

 

یافارس الحجاز....

 

معمولا جمعه ها به عشق ارباب یه چیزی مینوشتم

اما این جمعه نیستم دارم چند روزی میرم مسافرت

داشتم به این جمله فکر میکردم که:

ترسم تو بیایی و من آنروز نباشم....

الهم عجل لولیک الفرج....

 

30 ثانیه تفسیر

 

    مختصر ومفید

به نظر من پستهای وبلاگ بهتره کوتاه ومفید باشه ، من که حوصله خوندن پستهای طولانی رو ندارم

البته به استثناء بعضیهاشون

مدتی پیش نزد حاج آقا قرائتی بودیم وصحبت از تبلیغ و سخنرانی پیش آمد

ایشان فرمودند مردم وقتی حوصله غذا پختن ندارند ساندویچ میخورند،وقتی حال میوه خوردن ندارند آب میوه میخورند،گاهی وقتها هم حوصله سخنرانی شنیدن ندارند که باید کوتاه ومفید سخن گفت

بعد ایشان گفتند روزی برای بازدید از دانشگاهی دعوت شده بودم . وقت نماز شد گفتند دانشجویان هستند نماز جماعت هم بخوانید . نماز که تمام شد گفتم میخواهم برای دانشجویان صحبت کنم ، گفتند حاج آقا متاسفانه فرصت نیست

گفتم زیاد نه پنج دقیقه

گفتند شرمنده

گفتم یک دقیقه

گفتند فرصت نیست

گفتم سی ثانیه

با تعجب گفتند مگر میشود در سی ثانیه مطلبی گفت؟

گفتم شما تایم بگیرید ، من در سی ثانیه تفسیر میگویم :

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن در چند جا می فرماید : کُلوا یعنی بخورید،اما هر جا فرموده کلوا به دنبالش یک مسئو لیتی به عهده ما گذاشته :

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : واشکروا                           خوردی شکرکن

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : اطعموا                            خودت خوردی به دیگران هم بده

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : انفقوا                              بخور وانفاق کن

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : واعملوا صالحا                   نیرو گرفتی ، کار نیکی انجام بده

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : ولا تسرفوا                        خوردی اسراف نکن

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : لاتطغوا                            خوردی  بد مستی نکن

جایی میفرماید : کلوا...درادامه میفرماید : ولا تتبعوا خطوات الشیطان   از نعمت خدا خوردی دنبال شیطان نرو

پس فقط بخور بخور نیست بلکه با هر خوردنی مسئولیتی هست .

والسلام علیکم ورحمة الله

 

 

یافارس الحجاز....

 
زمستان خسته شد از بی بهاری

            جهان می لرزد از این بی قراری       

گمانم جمعه ای باقی نمانده

                                       خدایا تا به کی چشم انتظاری

اللهم عجل لولیک الفرج   

 

سلام بر امام غریب

مولای من

چقدر ازتو غافلیم

چقدراز تو دوریم

چقدر از تو بی اطلاعیم

وقتی به دبستان رفتیم،

همانجا که آغاز یادگرفتنهای ما بود،معلم الفبا را به ما یاد داد،اما از الفبای انتظار سخنی نگفت.

در دوره راهنمایی کسی مارا به کوی تو راهنمایی نکرد.

معلم ادبیات برایمان از ادب گفت اما از ادب انتظار چیزی نگفت

مثبت بی نهایت ومنفی بی نهایت را به ما آموختند اما نگفتند مثبت بی نهایت شماییدو منفی بی نهایت دشمنان شما

در کلاس جغرافی قطب شمال و قطب جنوب را به ما گفتند اما نگفتند قطب عالم امکان وجود مقس ولیعصر است: السَلامُ عَلَیکَ یا قُطبَ العالَم

درکلاس فیزیک از چرخش الکترونها دور هسته اتم گفتند ولی نگفتند که ابر وباد ومه خورشید وفلک همه به محوریت ولی الله الاعظم می چرخند و گرد شمع وجود او دور میزنند

ازسرعت نور وخواص نور وقواعد شکست نور گفتند اما نگفتند: نورُ الله الَذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدون شمایی مولاجان

زنگ انشا میگفتند بنویسید علم بهتر است یا ثروت، اما هیچ کس نگفت بنویسید راههای کسب رضایت امام زمان چیست ؟مگر نه اینست که بدون او نه علم ارزشی دارد ونه ثروت؟!

در کلاس تاریخ ازتاریخ مغول وچنگیز وهیتلر...گفتندولی از تاریخ مهدویت خبری نبود

تابه خود آمدیم دوران تحصیل ومدرسه به پایان رسیدوالبته دردانشگاه هم وضع بهتری نیست وگاهی غفلتها با غرور و تب مدرک ودکتر دکتر گفتن ومهندس مهندس شنیدن و برخی روشنفکر نمایی ها مضاعف شده.

ازهمه غم بارتر ودردناک تر آنکه در حوزه هم خیلی خبری نبود وهمه غرق در قیل وقال و قلت وان قلت خودشده اند وجز اندکی آنهم از سر رفع تکلیف از شما سخنی نیست ،مگر آنکه خودشما کسی را تشنه کنی تا برای رفع عطش به جستجویت برخیزد.

عمر به پایان رسید وتورا نشناختیم

میترسم از اینکه بمیرم ومصداق مَن ماتَ وَ لَم یَعرف امامَ زَمانِهِ ماتَ میتَة الجاهِلیَه باشم

راهی ندارم جز آنکه دعایی راکه امام صادق(ع)به مفضل آموخت زمزمه کنم که

الهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک

الهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک

الهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی

نشد زیار سفر کرده ام مرا خبری

نیامد از سر کویش نشانی واثری

نسیم صبح،گراز کوی او کنی گذری

بگو به یار که مارا ز خاطرت نبری

یاعلی

 

شرح پریشانی

شرح پریشانی

 

دوستان، شرح پریشانی من گوش کنید / داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید / گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

                         شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟

                        سوختم، سوختم، این راز نهفتن تا کی؟

 

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم / ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم / بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم

                      کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

                        یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

 

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت / سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری و گرمی بازار نداشت / یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

                      اول آن کس که خریدار شدش من بودم

                         باعث گرمی بازار شدش من بودم

 

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او / داد رسوایی من شهرت زیبایی او

بس که دادم همه جا شرح دلارایی او / شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او

                    این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد

                   کی سر برگ من بی سر و سامان دارد؟

 

چاره اینست و ندارم به از این رای دگر / که دهم جای دگر دل به دلارای دگر

چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر / بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

                    بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود

                       من بر این هستم و البته چنین خواهد بود

 

پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی است / حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکی است

قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکیست / نغمه ی بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست

                            این ندانسته که قدر همه یکسان نبود

                          زاغ را مرتبه ی مرغ خوش الحان نبود

 

چون چنین است پی کار دگر باشم به / چند روزی پی دلدار دگر باشم به

عندلیب گل رخسار دگر باشم به / مرغ خوش نغمه ی گلزار دگر باشم به

                 نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش

                  سازم از تازه جوانان چمن ممتازش

 

آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست / میتوان یافت که بر دل زمنش باری هست

از من و بندگی من اگرش عاری هست / بفروشد که به هرگوشه خریداری هست

                       به وفاداری من نیست در این شهر کسی

                        بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی

 

مدتی در ره عشق تو دویدیم، بس است / راه صد بادیه ی درد بریدیم، بس است

قدم از راه طلب باز کشیدیدم، بس است / اول و آخر این مرحله دیدیم، بس است

                          بعد از این ما و سر کوی دلارای دگر

                         با غزالی به غزل خوانی و غوغای دگر

 

تو مپندار که مهر از دل محزون نرود / آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود

وین محبت به صد افسانه و افسون نرود / چه گمان غلط است این برود، چون نرود

                         چند کس از تو و یاران تو آزرده شود

                        دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود

 

ای پسر چند به کام دگرانت بینم / سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم

مایه ی عیش مدام دگرانت بینم / ساقی مجلس عام دگرانت بینم

               تو چه دانی که شدی یار چه بیباکی چند

                 چه هوسها که ندارند هوسناکی چند

 

یار این طایفه ی خانه بر انداز مباش / از تو حیف است، به این طایفه دمساز مباش

میشوی شهره، به این فرقه هم آواز مباش / غافل از لعب حریفان دغا باز مباش

                        به که مشغول به این شغل نسازی خود را

                       این نه کاری است، مبادا که ببازی خود را

 

در کمین تو بسی عیب شماران هستند / سینه پر درد زتو کینه گذاران هستند

داغ بر سینه زتو سینه فکاران هستند / غرض اینست که در قصد تو یاران هستند

                          باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری

                        واقف کشتی خود باش که پایی نخوری

 

گرچه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت / وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت

شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت / با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

                               

 

                    حاش لله که وفای تو فراموش کند

                                سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند