لطیفه گریه دار..!!
خیلی وقت بود لطیفه ننوشته بودم
امروز میخوام یه لطیفه بنویسم که خیلی وقتها ممکنه خودمون مشابهش روانجام بدیم
به نظر من به اینجور لطیفه ها نباید خندید، که باید گریست
نظر شما چیه؟
مردی که دماغش به طرف چپ کج بود وارد شهری شد،یکی از بزازهای آن شهر اورا دید،از او تقاضا کرد که درآن شهر بماند وشاگردی مغازه او را بنماید، اما آن مرد قبول نمیکرد.چون اصرار از حد گذشت،مردم اورا سرزنش کردند که این چه اصراری است که به او می کنی؟ مگر شاگرد قحط است؟! او در جواب گفت: در شاگردی این مرد نفعی است که شما متوجه آن نیستید. پرسیدند چه نفعی؟ بزاز گفت : این مرد دماغش کج است به درد کار من میخورد، چون اگر از طرف چپ متر کند وبخرد،وازطرف راست متر کرده وبفروشد، در هر روز چندین متر به نفع ما خواهد بود!
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۸۷ ساعت 18:30 توسط غلامرضا
|